تبلیغات
رمان زیبا...پرنده بی همدم...

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن...



:: موضوعات مرتبط: سایر , مالتی مدیا , ,
:: برچسب‌ها: داستان قشنگـ , رمــان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : Paradise
تاریخ : شنبه 8 / 7 / 1393

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 79 صفحه بعد